به یاد شريعتی...  مردی برای  همیشه و قالب ناپذیر

 

    وای،باران؛
    باران؛
    شيشه پنجره را باران شست
    ازدل ما، امّا

     چه کسی نقش تو را خواهد شست؟؟

 

اگر تمام غم هاي اين دنياي پست ,به يکباره, همه بر دلم ريزند, و دلم را به صليب بياويزند و به چهار ميخش کوبند....

و برگ هاي سپيدش را همه پاره پاره کنند و به آتش کشند و به دستان سياه باد بسپارند....

و پاکتر از آينه اش را , و شفاف تر از شيشه اش را همه با سنگ هاي سياه تافته در کوير سرخ پر از تنهايي, بشکنند و با تيغ هاي آغشته به زهر عقرب هاي کينه و هراس و خودخواهي و دروغ بتراشند...

و زيباتر از گل هاي نرگسش را همه به لجن هاي متعفّن تزوير و حسد و دشمني و دشنام, آلوده سازند...    

باز هم تو هستي

اي خداي مهربان من,

«تو مهربان جاودان آسیب ناپذیر من هستی»*

اي مهربان ترين...

دل من را با غم هاي متعالي,رنج هاي بزرگ,

از آنگونه که فقط آشناي انسان هاي نفیس, روح هاي بزرگ, و دل هاي بيکران الهي است,

       از آنگونه که تو دوستش مي داري, بسوزان,

       تا روشناييش همه تاريکي ها را در خود بسوزاند.

        دکتر شریعتی

                                   29 خرداد سالروز شهادت دکتر شریعتی گرامی باد