کاش با بزرگ شدنم
خوبی هایم
مثل ممنوعه هایم
بزرگ می شدند.....
*
حذف شد
....
*
خسته ام از این دل
که در آن همه چیز هست
جز لیاقت....
خواستم بنویسم: من یک سال بزرگ تر شدم و اینجا برای دومین بار می نویسمش تا دردش کم شود...
و بگویم از دوستان مهربان و همراهم خواهشی دارم که کوچک نیست اما رفاقت کنند و خوبی ها و بدی های مرا برایم بنویسند-به این میگن کادوی زورکی - لبخند-
بعدا نوشت:
راستی
در میان این همه اگر
تو چقدر
بایدی!
"قیصر"
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هشتم دی ۱۳۹۱ ساعت 9:50 توسط آزاده
|