نیایش شیرین
نیایش «شیرین»
خداوندا شبم را روز گردان
چو روزم بر جهان پیروز گردان
شبی دارم سیاه از صبح نومید
در این شب روسپیدم کن چو خورشید
غمی دارم هلاک شیر مردان
بر این غم چون نشاطم چیر گردان
تویی یاری رس فریاد هرکس
به فریاد من فریاد خوان رس
به آب دیده ی طفلان محروم
به سوز سینه ی پیران مظلوم
به بالین غریبان بر سر راه
به تسلیم اسیران در بن چاه
به داور داور فریاد خواهان
به یا رب یا رب صاحب گناهان
به دامن پاکی دین پرورانت
به صاحب سری پیغمبرانت
به محتاجان در بر خلق بسته
به مجروحان خون بر خون نشسته
به دور افتادگان از خان ومان ها
به واپس ماندگان از کاروان ها
به وردی کز نوآموزی برآید
به آهی کز سر سوزی برآید
به نوری کز خلایق در حجاب است
به انعامی که بیرون از حساب است
به مقبولان خلوت برگزیده
به معصومان آلایش ندیده
بدان آه پسین کز عرش پیش است
به دان نام مهین کز عرش بیش است
که رحمی بر دل پر خونم آور
وزین غرقاب غم بیرونم آور
«نظامی»
